الفبای ناخوانای احساس

یک قلم، دفتری هزار برگ و یک دنیا حرف، از کجا آغاز کنم که من با تو آغاز شدم ای خدای خوبم.

الفبای ناخوانای احساس

یک قلم، دفتری هزار برگ و یک دنیا حرف، از کجا آغاز کنم که من با تو آغاز شدم ای خدای خوبم.

باز هم....

يكشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۵۸ ق.ظ

سلام

من دوباره برگشتم.

بعد از کلی اتفاقات ریز و درشتی که توی این مدت برام رخ داد. از سرخوشی شروع زندگی مشترک گرفته تا قهر و آشتی های مرسوم زن و شوهری. از آرامش  و احساس خوب داشتن ها گرفته تا استرس و ناراحتی و دلشوره ی پشت سرگذاشتن مشکلات زندگی. از تحقق خواسته هام گرفته تا ناکام موندن توی رسیدن به شرایطی که دلخواهم بود و نشد. دلم پر از حرفهای ناگفته ایست که گوشهایم از شنیدنش خسته شده . حرفهایی که شنونده اش فقط خودم هستم. این روزها به این نتیجه رسیده ام که حرفهام رو فقط خودم درک میکنم . گاهی دلم میخواد زمان با سرعت هرچه تمام تر بگذره اینقدر سریع که سالیان سال از رفتنم گذشته باشه . در حال حاضر مشکل خاصی ندارم اما روحم زخمیه که داره زور میزنه خودش رو التیام بده. بی و سر و ته بودن نوشته هام رو به حال نامساعدم ببخشید. همیشه خوب باشید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۵/۳۱
الهام پرتو

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی