پیش تو گر بی سر و پای آمدم هم به امید تو خدای آمدم
سه شنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۱۵ ب.ظ
چند روزی هست که پیش بینی بارندگی شده ولی تا الان که خبری نبوده. امروز از صبح یه ابر سیاه اومده و آسمون به شدت گرفته شده مثل دل من. از بعد از اتفاقاتی که توی پست قبلی نوشتم ، من به ظاهر آروم و بی تفاوتم اما از لحاظ روحی حال خوبی ندارم. علاوه بر اون مساله، شرایط نا مساعد مالی و امروز هم استرس برای بالا رفتن تلفات مرغها هم مزید بر علت شده که بیشتر بهم بریزم. همین الان دیگه پیش خدا لب به اعتراض باز کردم. واقعا خسته شدم از اینکه هر روز باید یه مساله و مشکلی باشه که باعث ناراحتیم بشه. برای این مرغداری هم که از بس نگران بودم و حرص خوردم مردم. خدایا اصلا ناشکری نمیکنم ولی من دیگه اون آدم پر ظرفیت قبلی نیستم. خودت میدونی با کوچکترین مساله ناراحت میشم. خدایا خودت کمک مون کن.
۹۶/۰۸/۳۰