الفبای ناخوانای احساس

یک قلم، دفتری هزار برگ و یک دنیا حرف، از کجا آغاز کنم که من با تو آغاز شدم ای خدای خوبم.

الفبای ناخوانای احساس

یک قلم، دفتری هزار برگ و یک دنیا حرف، از کجا آغاز کنم که من با تو آغاز شدم ای خدای خوبم.

رفتیم اردو دو دو

يكشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۷، ۰۹:۴۳ ق.ظ

بعد از اینکه از مرخصی اومدم شرکت پیشنهاد دادم که رسم هرساله‌ی شرکت رو اجرا کنیم و بریم اردو. روز پنجشنبه ساعت 7 صبح قرار گذاشتیم دم ورودی شهر به طرف تفریحگاه مورد نظر . ساعت حدود 7.30 بود که حرکت کردیم به سمت پیر غار. هوای پاک و خنک اول صبح و دیدن مسافرانی که شب رو اونجا گذرونده بودن سرحالمون کرد. آریان که از اول تا آخر سرکیف بود و یکی دو ساعتی زیر درخت یه خواب خوبی رفت. خلاصه اینکه اردوی خوبی بود. عصر بعد از اینکه آش دستپخت من رو خوردیم راه افتادیم به سمت خونه و از اونجایی که فاصله پیر غار تا شهرکرد حدود 35 کیلومتره تا برسیم ساعت 8.30 شب بود. از راه که رسیدیم رفتیم خونه خواهر شوهر و باقیمانده آش رو بردیم برای اونها. توی راه برگشت به پرویز گفتم نظرت چیه فردا بریم اصفهان خونه‌ی خواهرت و اینطوری شد که جمعه ساعت 7.5 صبح حرکت کردیم سمت اصفهان. ساعت 9.30 خونه خواهر شوهر بودیم و البته سوپرایزشون کردیم. حدود یک ساعت بعدش خواهر شوهر کوچیکه هم اومدن و تا آخر شب جمع مون جمع بود. خواهر شوهر اینها موندن و ما برگشتیم شهرکرد. و شنبه صبح دوباره روز از نو و روزی از نو.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۶/۱۸
الهام پرتو

نظرات  (۱)

سلام
همیشه به گردش و اردو و شادی و دورهمی
پاسخ:
زنده باشید ممنون. برای شما هم همیشه خوشی باشه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی