حدود یک سال پیش، همسر تصمیم گرفت به جز شغل خودش یه کار جدید شروع کنه، برای همین با شراکت خواهرزاده اش یک مرغداری اجاره کردن و با بردن مقداری سرمایه شروع بکار کردن. در ابتدای کار بعلت اینکه مرغداری مذکور هیچ امکاناتی نداشت مجبور شدن همهی سرمایه خودشون رو صرف تجهیز کردن محل کنند. دوره ی اول هم با توجه به تبلیغ های خواهرزاده همسر(آرمان) جوجه بلدرچین خریداری کردند و پرورش دادند. از زحمت و دردسرهایی که به خاطر بی تجربگی داشتن که بگذریم، بازار خیلی خیلی بد بلدرچین توی استان ما باعث شد که کل سرمایه هدر بره. دفعه ی بعد تصمیم گرفتند که مرغ پرورش بدهند ولی از اونجایی که محل مرغداری خیلی هزینه بر بود مرغ هم سودی عایدشون نکرد و مجبور شدن یه مرغداری مجهزتر اجاره کنند، الان بعد از گذشت 4دوره پرورش مرغ و بدست آوردن تجربه ،هنوز هم به سوددهی نرسیدن. امروز حساب کتاب دوره ای که چند روز پیش تمام شد رو انجام دادیم . از فروش این دوره فقط تونستیم بدهی های عمده رو پرداخت کنیم و سود که هیچ، هرجور حساب میکنیم مقداری هم بدهکار میمونیم. این دوره به جز اینکه همسر کلا شغل اصلی رو رها کرد و همه وقتش رو صرف مرغداری کرد، یه جورایی جلوی آرمان و همسرش حیثیتی محسوب میشد، چون دوره های قبل آرمان بی حساب کتاب جلو میرفت و بیش از اندازه همسر و بچه ها ش رو میبرد مرغداری که از اونجایی که مرغ به بیماری خیلی حساسه ، آخر دوره مرغ مریض میشد و کلی تلفات میداد. برای همین همسر این دوره اختیار کامل رو بدست گرفت و اجازه رفت و آمدهای متفرقه رو به کسی نداد و کلی هم تلاش کرد که مرغ به تلفات نیوفته ولی با این همه نشد که نشد. من خیلی امیدوار بودم که حتما به سوددهی میرسیم و حالا که نشده خیلی بهم ریخته و ناراحتم. از یک طرف دشمن شاد شدیم و از طرف دیگه همسرم کل تابستون رو برای کار اصلی خودش از دست داده. با این وضعیت اصلا نمیدونیم ادامهی این کار و شراکت خوبه یا نه.