مرا چه میشود؟
دوشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۲۰ ب.ظ
تا حالا شده که ندونید از زندگی چی میخواید یا ندونید که زندگی تون رو دوست دارید یا نه؟ من مدتیه این شکلی شدم . یه حس های جدید دارم توی خودم تجربه میکنم که یکم منو میترسونه. از نظر زندگی متاهلی خدا را شکر زندگی خوبی دارم نه اینکه بگم مشکل نداریم اما خب به هرحال مشکلات برای همه هست. اما نمیدونم چرا گاهی یه حالت افسردگی شدید بهم دست میده در برابر کوچکترین مساله بهم میریزم و دقیقا متوجه میشم که به روانم فشار وارد میشه. هیچ وقت خودم رو اینقدر ضعیف تصور نمیکردم. من تا به این سن برسم پستی و بلندی ها و مشکلات بیشتر و بدتری توی زندگی داشتم ولی هیچ کدوم از اونها اینقدر تاثیر بد نداشتند. گاهی مثل همین الان از فکر کردن هم خسته میشم از اینکه همش نگران آینده و اینکه چی پیش میاد کلافه میشم. تا الان چندین بار تصمیم گرفتم که بیخیال باشم و به زندگی ام بچسبم و با شادی خودم همسرم رو هم شاد کنم اما این حالت چند ساعت بیشتر طول نمیکشه. قبلا اگه چیزی اذیتم میکرد با گفتنش به یه دوست یا همدم راحت میشدم و بهتر میتونستم تحمل کنم اما الان حتی صحبت در مورد مشکل هم آرومم نمیکنه. امیدوارم که هرچه زودتر به خودم بیام و بتونم مثل قبل قوی باشم چون میدونم هرچقدر هم صورتم رو با سیلی سرخ نگه دارم شوهرم متوجه حالم میشه و این موضوع خیلی ناراحتش میکنه.
۹۵/۰۸/۰۳