سردرد رو کم داشتم
پریروز ظهر بطور ناگهانی توی شرکت خوابم گرفت اینقدر که هر یه دقیقه برام یک ساعت میگذشت تا بلاخره ساعت 2 شد و طبق معمول رفتم خونهی مامان و بعد از ناهار آریان رو برداشتم و رفتم خونه. با هر بدبختی بود غذا درست کردم و بعد از خوردن شام، حدود ساعت 8 مثل جنازه افتادم. هرازگاهی با صدای آریان بیدار میشدم اما از شدت سرگیجه و سردرد دوباره میوفتادم. پرویز هم وقتی حالم رو دید ظرفها رو شست و مراقب آریان بود. صبح وقتی چشمام رو باز کردم که بلند بشم برای رفتن به سرکار، دیدم وای مطلقا نمیتونم چشمام رو باز نگه دارم و از درد میخوام کور بشم. برای همین به مدیر پیام دادم که نمیام و به مامانم هم زنگ زدم که حالم خوب نیست. مامانم دو ساعت بعد اومد خونه و تا عصر مراقبم بود. منم برخلاف همیشه که ملاحظه آریان رو میکردم یه قرص مسکن خوردم و کل بعدازظهر رو خوابیدیم. وقتی بیدار شدیم تاریک شده بود و پرویز از سرکار برگشته بود. مادرشوهرم برام شله قیمه ریزه درست کرده بود. ساعت 7 غذا خوردیم و بعد از دیدن سریال ها وقتی دیدم آریان خوابیده ساعت 10.5 شب خوابیدیم. بچه ام فقط چند دفعه بیدار شد شیر خورد و باز خوابید. ساعت حدود 4 صبح هم بیدار شد اما وقتی دید همه جا تاریکه و نباید بیدار بشه دوباره خودش گرفت خوابید. ولی چشمتون روز بد نبینه دوباره از همون نصف شب سردرد من شروع شده اما نه به شدت دیروز. خدا کنه از این سردردهای میگرنی کنه نباشه ، که ول کن آدم نیست.