جواب آزمایش آریان که اومد بردم پیش دکتر خودش که گفت فعلا رژیم رو ادامه بده و برنامه غذایی جدید برای آریان نوشت. روز چهارشنبه برای اطمینان بیشتر بردیمش پیش یکی از بهترین فوق تخصص های اطفال اصفهان که ایشون هم حرف دکتر اینجا رو تایید کردن . اما من خیلی برای آریان نگرانم خیلی بد غذاست و باید با زور بهش غذای کمکی داد و در عوض تا وقتی من کنارشم چسبیده بهم و شیر میخواد. دیروز وقتی رنگش رو با پارسا مقایسه میکردم دیدم بچه ام چقدر رنگش زرده و نگرانی ام چند برابر شده که نکنه کم خون شده. نمیدونم از شدت نگرانی یا نرسیدن ویتامین به بدنم از دیشب سرم درد میکنه و دچار سرگیجه شدم . احساس میکنم دیدم نصف شده و همه چیز رو تار میبینم. با اینکه زودتر از همیشه خوابیدم و حتی توی خواب هم نمیفهمیدم چطور بلند میشم و به آریان شیر میدم ولی صبح احساس میکردم چشمام از شدت خواب باز نمیشه. پرویز هم برای هردو ما نگرانه ولی عملا کاری از دستش برنمیاد. راستش احساس میکنم اصلا جونی توی بدنم نیست برای همین فقط به زور میام سرکار و عصر هم وقتی میرم خونه حال نظافت و رسیدگی به خونه رو ندارم برای همین وقتی به کارهای عقب افتاده توی خونه فکر میکنم اعصابم هم بهم میریزه. هر وقت هم که کلی به خودم فشار میارم و میخوام برم سراغ کارهام باید با یه دست کار کنم و با دست دیگه آریان رو بغل کنم وگرنه با جیغ و گریه خونه رو میذاره روی سرش.