بعد از اینکه از مرخصی اومدم شرکت پیشنهاد دادم که رسم هرسالهی شرکت رو اجرا کنیم و بریم اردو. روز پنجشنبه ساعت 7 صبح قرار گذاشتیم دم ورودی شهر به طرف تفریحگاه مورد نظر . ساعت حدود 7.30 بود که حرکت کردیم به سمت پیر غار. هوای پاک و خنک اول صبح و دیدن مسافرانی که شب رو اونجا گذرونده بودن سرحالمون کرد. آریان که از اول تا آخر سرکیف بود و یکی دو ساعتی زیر درخت یه خواب خوبی رفت. خلاصه اینکه اردوی خوبی بود. عصر بعد از اینکه آش دستپخت من رو خوردیم راه افتادیم به سمت خونه و از اونجایی که فاصله پیر غار تا شهرکرد حدود 35 کیلومتره تا برسیم ساعت 8.30 شب بود. از راه که رسیدیم رفتیم خونه خواهر شوهر و باقیمانده آش رو بردیم برای اونها. توی راه برگشت به پرویز گفتم نظرت چیه فردا بریم اصفهان خونهی خواهرت و اینطوری شد که جمعه ساعت 7.5 صبح حرکت کردیم سمت اصفهان. ساعت 9.30 خونه خواهر شوهر بودیم و البته سوپرایزشون کردیم. حدود یک ساعت بعدش خواهر شوهر کوچیکه هم اومدن و تا آخر شب جمع مون جمع بود. خواهر شوهر اینها موندن و ما برگشتیم شهرکرد. و شنبه صبح دوباره روز از نو و روزی از نو.