سلام
من دوباره برگشتم.
بعد از کلی اتفاقات ریز و درشتی که توی این مدت برام رخ داد. از سرخوشی شروع زندگی مشترک گرفته تا قهر و آشتی های مرسوم زن و شوهری. از آرامش و احساس خوب داشتن ها گرفته تا استرس و ناراحتی و دلشوره ی پشت سرگذاشتن مشکلات زندگی. از تحقق خواسته هام گرفته تا ناکام موندن توی رسیدن به شرایطی که دلخواهم بود و نشد. دلم پر از حرفهای ناگفته ایست که گوشهایم از شنیدنش خسته شده . حرفهایی که شنونده اش فقط خودم هستم. این روزها به این نتیجه رسیده ام که حرفهام رو فقط خودم درک میکنم . گاهی دلم میخواد زمان با سرعت هرچه تمام تر بگذره اینقدر سریع که سالیان سال از رفتنم گذشته باشه . در حال حاضر مشکل خاصی ندارم اما روحم زخمیه که داره زور میزنه خودش رو التیام بده. بی و سر و ته بودن نوشته هام رو به حال نامساعدم ببخشید. همیشه خوب باشید.
شما تا چه حد به شانس و اقبال اعتقاد دارید؟
من خودم که خیلی زیاد، البته به تازگی اعتقادم زیاد شده، از زمانی که خیلی ها رو دیدم که با شرایط مساوی یا حتی کمتر از من وضعیت خیلی مطلوبتری از هر لحاظ نسبت به من پیدا کردن به این نتیجه رسیدم که عامل اون چیزی غیر از شانس نمیتونسته باشه. نه اینکه بگم دارم حسادت میکنم، نه اصلا، خدا را شکر هیچ وقت شرایط خوب کسی باعث نشده که به چشم حسد بهش نگاه کنم و یا مثل بعضی از آدما که وقتی کسی در شرایط خوبی قرار داره از هر فرصتی استفاده میکنن که اون شخص رو به زمین بکوبونن، نیستم و نخواهم بود. فقط ذهنم گاهی مثل الان درگیره که من چرا اینقدر کم شانسم؟ چرا حتی توی چیزهایی که داشتنش حق طبیعیه منه هم این کم شانسی ام اینقدر نمود پیدا کرده؟ چرا به هر سمتی که میرم حالا چه شغلی چه اقتصادی چه عاطفی به بنبست میخورم؟
به نظر شما چرا؟
گر صبر کنی زغوره حلوا سازی
شاید یکی از علتهای صبر زیادم توی زندگی تکرار همیشگی این بیت شعر هست که از بچگی توی ذهنم مونده. یادم میاد اولین دفعه ای که این ضرب المثل رو شنیدم اصلا شاید متوجه معنی لغوی اون نشدم با خودم فکر کردم مگه میشه با غورهی ترش حلوای شیرین درست کرد یعنی امکان داره صبر یک همچین معجزهای بکنه؟ و این شد جرقه ای برای اینکه به کلمهی صبر توی زندگی اعتماد کنم. خیلی جاها و خیلی وقتها بیشتر از حد ظرفیتم صبر کردم اون قدر که خیلی ها انگشت به دهن گرفتن که مگه یه دختر چقدر میتونه صبر و تحمل داشته باشه. چند وقت پیش یه اس ام اس اومده بود به این مضمون که از گیرندهی پیام مشخصهی بارز شخص رو میپرسید . وقتی این پیام رو برای دوستانم فرستادم اکثرا به صبر زیاد من اشاره کردن. خب راستش الان دارم به این فکر میکنم که اینهمه توی زندگی صبر پیشه کردم آیا تا الان غوره ای هم حلوا شده اگه شده چرا اینقدر شیرین نبوده که به چشم بیاد که متوجه بشم این شیرینی معجزهی تمام صبری ست که توی زندگی داشتم.
اصلا قصدم از این حرفها ناله کردن و ناشکری نیست. ولی میخوام بدونم که این آموزه ها برای دلخوش کردن ما بوده و یا قراره بالاخره ثمری هم داشته باشه؟ چون واقعا بعضی جاها داشتن صبر خیلی سخته خیلی سخت.