الفبای ناخوانای احساس

یک قلم، دفتری هزار برگ و یک دنیا حرف، از کجا آغاز کنم که من با تو آغاز شدم ای خدای خوبم.

الفبای ناخوانای احساس

یک قلم، دفتری هزار برگ و یک دنیا حرف، از کجا آغاز کنم که من با تو آغاز شدم ای خدای خوبم.

اندر احوالات شب چله 98

يكشنبه, ۱ دی ۱۳۹۸، ۱۱:۴۹ ق.ظ

سال گذشته شب یلدا ، همه‌ی خاله ها و بچه ها و نوه ها خونه‌ی مادربزرگم دعوت بودیم و مراسم شب چله اونجا برگزار شد. از اونجایی که امسال خیلی ها باید طرف همسرهاشون رو هم راضی نگه میداشتن، پنجشنبه شب رو یک ویلا خارج از شهر رزرو کردیم و همگی دور هم جمع شدیم و تا عصر جمعه در کنار هم بودیم و خیلی خوش گذروندیم.

و اما دیشب که شب یلدای اصلی بود با خواهر شوهرها و پسر خواهر شوهر منزل مادر شوهر جمع شدیم به صرف کوفته که خواهر شوهرم پخته بود و میوه و دسر که ما آماده کرده بودیم و تخمه و برنجک که اون یکی خواهر شوهر آورده بود و شیرینی و دسر که پسر خواهر شوهر آورده بودن. درسته مثل سالهای قبل آجیل آنچنانی خریداری نکردیم و خیلی ساده برگزار شد، اما همین دور هم بودن و برای چند ساعتی بدون دغدغه خندیدن به یک دنیا تشریفات و تجملات می‌ارزه. قدر این با هم بودن ها رو بدونیم. قدر وجود بزرگ ترها رو بدونیم. قدر ذوق و خوشحالی مادربزرگ ها و پدربزرگ ها رو بدونیم.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۸/۱۰/۰۱
الهام پرتو

نظرات  (۲)

۰۱ دی ۹۸ ، ۱۳:۱۴ باده پرست

سلام

شادیهاتون یلدایی

پاسخ:
سلام .ممنون. همچنین برای شما

الهی همیشه شب یلداهای شادی داشته باشی الهام جان

پاسخ:
ممنون خانومی . برای شما هم همیشه شادی باشه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی