الفبای ناخوانای احساس

یک قلم، دفتری هزار برگ و یک دنیا حرف، از کجا آغاز کنم که من با تو آغاز شدم ای خدای خوبم.

الفبای ناخوانای احساس

یک قلم، دفتری هزار برگ و یک دنیا حرف، از کجا آغاز کنم که من با تو آغاز شدم ای خدای خوبم.

۲ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

هیچ وقت معنی این ضرب‌المثل رو متوجه نشدم که میگن پول مث چرک کف دسته. خب تا اونجایی که من یادم میاد حتی توی دوران بچگی که همیشه برای بازی توی کوچه و حیاط بودیم کف دستمون چرک میشد اما نه به اندازه لباس و سر و صورت. وقتی هم که حمام میرفتیم بیشترین نقطه‌ای که مورد مرحمت مامان برای کیسه کشیدن قرار میگرفت گردن مون بود و صورت. حتی روی دست ها هم سابیده میشد اما هیچ وقت کف دستمون رو نمیسابیدن که چرک ازش بیاد. خب اگه بخواهیم این ضرب المثل رو اینطوری معنی کنیم که پول هم مث چرک کف دست کمیابه پس اونهایی که پول شون از پارو بالا میره یعنی 24 ساعته چرک از کف دست‌شون میریزه؟ اگر هم معنی ضرب‌المثل اینه که پول مث چرک کف دست بی ارزشه خب مگه چرک صورت و گردن و بدن ارزش داره؟ خلاصه منکه نفهمیدیم چی شد فقط این رو میدونم که پول خیلی خیلی خوبه چون اگه نباشه چرک، کف دست که هیچ کل وجود آدم رو بر‌میداره
۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۵ ، ۱۱:۱۷
الهام پرتو
تا حالا شده که ندونید از زندگی چی میخواید یا ندونید که زندگی تون رو دوست دارید یا نه؟ من مدتیه این شکلی شدم . یه حس های جدید دارم توی خودم تجربه میکنم که یکم منو میترسونه. از نظر زندگی متاهلی خدا را شکر زندگی خوبی دارم نه اینکه بگم مشکل نداریم اما خب به هرحال مشکلات برای همه هست. اما نمیدونم چرا گاهی یه حالت افسردگی شدید بهم دست میده در برابر کوچکترین مساله بهم میریزم و دقیقا متوجه میشم که به روانم فشار وارد میشه. هیچ وقت خودم رو اینقدر ضعیف تصور نمی‌کردم. من تا به این سن برسم پستی و بلندی ها و مشکلات بیشتر و بدتری توی زندگی داشتم ولی هیچ کدوم از اونها اینقدر تاثیر بد نداشتند. گاهی مثل همین الان از فکر کردن هم خسته میشم از اینکه همش نگران آینده و اینکه چی پیش میاد کلافه میشم. تا الان چندین بار تصمیم گرفتم که بیخیال باشم و به زندگی ام بچسبم و با شادی خودم همسرم رو هم شاد کنم اما این حالت چند ساعت بیشتر طول نمیکشه. قبلا اگه چیزی اذیتم میکرد با گفتنش به یه دوست یا همدم راحت میشدم و بهتر میتونستم تحمل کنم اما الان حتی صحبت در مورد مشکل هم آرومم نمیکنه. امیدوارم که هرچه زودتر به خودم بیام و بتونم مثل قبل قوی باشم چون میدونم هرچقدر هم صورتم رو با سیلی سرخ نگه دارم شوهرم متوجه حالم میشه و این موضوع خیلی ناراحتش میکنه.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۵ ، ۱۲:۲۰
الهام پرتو